با کلیک روی تابلو به صفحه اصلی وبگاه بروید

شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵

شعرى براى يك تولد

Rappel
تا چشمان من
به رنگ چشمان آنكه دوستش مى دارم درآيد
و تا آنكه دوستم مى دارد
لبان و لبخند مرا بر چهره خود داشته باشد
تادر پيكرى يگانه يكديگر را باز يابيم
در هم آميختيم
چون دو تكه ابر و باريديم
وچون دو قطره باران بر برگى لغزيديم
و يگانه شديم
تا با نيروئى مشترك
درخت زندگانى مان را بتكانيم و تكانديم
و از بلندترين شاخه
در تاريخ 12 فروردين 1385
لوئى آلان
چون گلى يا سيبى يا نارنجى
دردامان و آغوش ما فرو افتاد.
ناقوسهاى سه گانه قلبهايمان را به صدا در مى آوريم
و شما را ازورود مسافرى كوچك
كه زندگى ما در او ادامه خواهد يافت
با خبر مى كنيم.
مازيار و ويرژينى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هميشه كه نبايد از موضوعات بزرگ و تاريخى سرود. گاه تولد يك كودك در جهان ظلم و جنون زده ما واقعه اى تاريخى است

هیچ نظری موجود نیست: