پروردگارا
خنیاگری شد م شور آفرین
نغمه ای ساز کردم بی همتا
تا زیبائی و عشق و محبت رادر آن باز جویند
و ترانه خود را ستایش کردم
***
خداوندا
معماری شدم معجزه گر
و کاخی بر آوردم با خوانها وخادمان فراوان، فراتر از خورشید
تا به شب نشستگان وسرما زدگان و گرسنگان در آن بیارامند
وساخته خود را ستایش کردم
***
الها
صورتگری شدم مجنون
و نقشی اززنان بر آوردم چون آینه ای شفاف
و نقشی از مردان بر آوردم چون آینه ای شفاف
تا مردان و زنان زیبائی نیمه گمشده خود را در آن باز جویند
خنیاگری شد م شور آفرین
نغمه ای ساز کردم بی همتا
تا زیبائی و عشق و محبت رادر آن باز جویند
و ترانه خود را ستایش کردم
***
خداوندا
معماری شدم معجزه گر
و کاخی بر آوردم با خوانها وخادمان فراوان، فراتر از خورشید
تا به شب نشستگان وسرما زدگان و گرسنگان در آن بیارامند
وساخته خود را ستایش کردم
***
الها
صورتگری شدم مجنون
و نقشی اززنان بر آوردم چون آینه ای شفاف
و نقشی از مردان بر آوردم چون آینه ای شفاف
تا مردان و زنان زیبائی نیمه گمشده خود را در آن باز جویند
و به ستایش یکدیگر بر آیند
وآفریده خود را ستایش کردم
***
مهربانا
شاعری شدم بی زنجیر
وآفریده خود را ستایش کردم
***
مهربانا
شاعری شدم بی زنجیر
فراتر از کفر و ایمان
وطریق پر ترفند ابلهان وکلاشان
و گوسفندان و گرگان
چون دریائی دیوانه با اسبان تازان گسسته یال توفان
و سرودی سر کردم در ستایش جماد و درخت و جانور و انسان
و زیبائی های زندگی و مرگ
و شعر خود را ستودم
***
خالقا
چون خنیاگری و معماری و صورتگری و شاعری
که خالقی است بی همتا
شادمانه و مغرور به ستایش مخلوق خود برخاستم
ای خداوند
چه گفته اند!ترا وچه می گویند ترا!، و چه می جویند ترااینان
چون دریائی دیوانه با اسبان تازان گسسته یال توفان
و سرودی سر کردم در ستایش جماد و درخت و جانور و انسان
و زیبائی های زندگی و مرگ
و شعر خود را ستودم
***
خالقا
چون خنیاگری و معماری و صورتگری و شاعری
که خالقی است بی همتا
شادمانه و مغرور به ستایش مخلوق خود برخاستم
ای خداوند
چه گفته اند!ترا وچه می گویند ترا!، و چه می جویند ترااینان
منجمد شده درتعبیرهای کهن و ناتوان از تفسیرهای نو
در این مکتوب مقدس خیس از اشکها و خشک از آههای ما
در این مکتوب مقدس
که بهشت در آن می وزد و دوزخ نفیر می کشد
و فرشتگان و شیطان در آن به پروازند
ومخلوق می ترسد و خالق می ترساند
که بهشت در آن می وزد و دوزخ نفیر می کشد
و فرشتگان و شیطان در آن به پروازند
ومخلوق می ترسد و خالق می ترساند
و شاهکار خود را زبون وشکسته و متضرع و خوارمی طلبد
حکایت چیست و نیاز ای خالق
حکایت چیست و نیاز ای خالق
و راز چیست
ای برترین خالق!ای بزرگترین خالق و ای بی همتاترین خالق
که نه در جستجوی عشق
که نگران ستایش و نیایش مخلوق کوچک خویشتن
بر روی این غبار کوچک خویشتن
وچون گردی گمشده بر دامان بی پایانت
دراین جهان کوچک خویشتنی
حکایت چیست،آیا، ای خالق
حکایت چیست
چیست
بیست و پنجم ژانویه دو هزار و هشت میلادی
ای برترین خالق!ای بزرگترین خالق و ای بی همتاترین خالق
که نه در جستجوی عشق
که نگران ستایش و نیایش مخلوق کوچک خویشتن
بر روی این غبار کوچک خویشتن
وچون گردی گمشده بر دامان بی پایانت
دراین جهان کوچک خویشتنی
حکایت چیست،آیا، ای خالق
حکایت چیست
چیست
بیست و پنجم ژانویه دو هزار و هشت میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر