با کلیک روی تابلو به صفحه اصلی وبگاه بروید

چهارشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۷

چند شعر تازه.اسماعیل وفا یغمایی

چند شعر تازه. اسماعیل وفا
معرفت
اسماعیل وفا یغمایی
شانزده زوئن دو هزار و هشت میلادی

گاهی فاجعه
چنان عظیم است
چنان عظیم است
که در برابر ان به زانومیائی
و تا خویشتن را انکار نکنی
معجزه اش می پنداری
وبه ستایش آن بر میخیزی
و گاه شیطان
غزل
چهارده ژوئن دو هزار و هشت
شاهان رفته اند و راهبان
کاخها فرو ریخته اندو معبدها
آفتاب می تابد اما
در ستایش حجاب (2)ا
سیزده ژوئن دو هزار و هشت
  • رها کن
    گیسوان خود را در باد
    رها کن گیسوان خود را در آفتاب
    رها کن خواهرم، مادرم،معشوقم،همسرم، رفیقم

    رهاکن
    رها کن گیسوان خودرا دربادکه توفان در
  • راهست
*********
در ستایش حجاب(1)ا
دوازده ژوئن دو هزار و هشت میلادی
چون آمدند
چون از بیابانهای سوخته آمدند
تازان، بر پشت شتران و اسبان

در دستشان برای من و برادرانم شمشیر بود
شمشیری برای قلبهای ما

**********************
زیباترین جنگاور جهان
یازدهم ژوئن دو هزار و هشت

بند از اندیشه بردار
بگذار تا کهن ترین زندانی جهان آزاد شود
کهن ترین و صبور ترین

ادامه شعرزیباترین جنگاور جهان

***********************************
گفتگوهای م . ساقی با اسماعیل وفا بخشهای یکم تا هفتم

هیچ نظری موجود نیست: