افسوس ،بی نظیر
از بهر حکم قتل تو حجت کثیر بود
تائیدمفتیان وفقیهان و عالمان
شاید نظامیان وشود نیز، حامیان
بی هیچ شک و شبهه بسی بی نظیر بود
اما
درگسترای ظلمت منحوس پر جلال
بعد از هزار و چارصد و بیست و هشت سال
تنها همین کرشمه کوچک
تنها همین کرشمه کوچک
کافی ست
کافی بود
تا حکم مرگ و قتل ترا آسمان سرد
بر گیسوی تو بیاویزد
وخاک
خون ترا به خویش بریزد
افسوس، بی نظیر
زیرا معلمان کاردان تو هرگز
این راز را به تو ناموختند
در سر زمین «ما» و «تو» تنها
زنها در آنزمان که در آغوش همسرند
یا بعد مرگ در لحدسرد
ماذون به بر گرفتن سرپوش از سرند
در گسترای ظلمت کابوس پر ملال
آنسوی گنده گوئی وفریاد و قیل و قال
با شیخ در جدال و ابا شیخ همروال
بعداز هزار و چار صد و بیست وهشت سال
بعد از هزار و چارصد و بیست و هشت سال
بعد از هزار و چار صد و بیست و هشت سال
بیست و هفتم دسامبر دو هزار و هفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر